قسمت سيزدهم:خواستگاري رحيم?
به نام خدا
چند روز بعد ننه رحيمِ گوسي كُرد خانه حاج تقي،از قبل اجازه هاگيته بو،اوايل رسم نبو گل بَبُرن،رحيم با يه جعله شيريني بَشو خانه حاج تقي.?
حاجي از ساعت٣بعدازظهر كه رحيم بَشو تا ساعت٤بيخودي حرف بزي،از زايمان گاو مش حسن بگيت تااااا جوق درست كُردن باغشان به دست باباش.
رحيم دلش شور بِزي خيس عرق گِردي بو،يهو زن حاج تقي بيامبو بگوت:چي ميني مرد؟اينه بيامييِه با دخترمان حرف بَزِنه،الان افطار ميگرده ميخوا بشو،اجازه بدييِين دختره بياد حرف بَزِنن.
حاجي كه بهش بر خورده بو ولي به رو نيميورد بگوت:راست ميگو،اصن اوس غلام با من كار داشت دير گرديه بايد بِشم،خدافظي كُرد و بشو…
زن حاجي بگوت: رحيم جان اخلاق شوورم رِ كه ميداني بگوتيه بايد منم دِباشم،رحيم كه داشت عرق صورتشو پاك ميكُرد بگوت:عيبي نِداره چيز خاصي ني كه بگم.در همين حين شهين بيامبو سلام كُرد..
رحيم سرشو بنداخت پايين بگوت:سلام از ما.
بعداز اينكه بِنيشتَن رحيم بگوت:هر شرطي كه شما داريد بگيد تامنم روم گرده بگم.
زن حاج تقي بگوت:ما كه شمارِ ميشناسيم شماهم كه مارِ ميشناسيد،ديگه چي بگيم؟
رحيم بگوت:يه چيزيه ميخوام از دهن دخترتان بِشنافم!!شهين بگوت:اگه هرچي جوابتِ بگم ناراحت نيميگردي؟رحيم بگوت:نه برا همين بيامبييَم.
رحيم رو به شهين بگوت:من تِمام زندگيم ماله ننه زبيده يه،ننم هم بابام بويه هم ننم،ميخوام با كسي زندگي كنم كه منو ننمِ باهم بخواد كاري هم با داداشِم نِداشته باشه كه اونا دَرَن يا دِنييَن،اگه ميتاني بيام جلو،بعدا نگي خسته گِردييَم با مادر شوور زندگي مينم؟شهين با خنده بگوت:من از بچگي ننه رو دوست داشتمو دارم ولي به من قول هادين دوست داشتن ننه باعث حِسودي تو نگِرده?سه تايي بِزيَن زير خنده،زن حاجي بگوت:همين؟؟؟ديگه چي؟؟؟ رحيم بگوت:هيچي هرچي ميخوايد من در اختيار شمايم.
من فقط همينِ ميخوام.
رحيم خدافظي كُردو بَشو…
سر افطار گِردي يه جعبه زولبيا باميه بگيت بيامبو خانه،اول ننه بگوت:تا حالا چي ميكُردي؟من دق مرگ گِرديَم…رحيم بگوت:هيچي،همش درست گِردي،شهين بگوت من ميخوام با ننه زبيده زندگي كنم،تو حسودي نكن?ننه بگوت:استغفرالله مگه ميخواد با من زندگي كنه؟نكنه بگوتيه ننت بِشو جاي ديگه زندگي كنه؟؟؟من كه از اول بگوتم ميخوام تنها زندگي كنم،مزاحمِ هيچ كدامتان نَگِردم…?
رحيم بگوت:ننه من بي شما زندگي نِمينَم،هركي منه ميخوا بايد تو رِ بخواد،ننه عصباني گِردي بگوت:مگه زوره شايد اونه نخواد؟?
ادامه دارد…
نويسنده:سروناز شريفي
https://telegram.me/deh_karajiha_2