داستان به زبان کرجی(ننه و مهمونيه تهران)-19

قسمت نوزدهم:ننه و مهمونيه تهران?
به نام خدا
تيليفان زنگ بِزي كامران وِگيت،بلقيس به كامران بگوت:يادم رفته بگم ننه استراحت كنه نهار از بيرون ميگيريم يه وقت چيزي درست نكنه…كامران بگوت:باشه،هرچي ننه بگوت:كي بود زنگ بِزي؟اصلا كامران حاليش نيميگِردي…ننه بگوت:يعني چي حرفم حاليت نيميگِرده؟؟؟؟?
كامران بگوت:مامانم بگوت غذا از بيرون مياريم.
ننه غر غر كُرد بگوت:به حق چيزايه نشنيده پس من اينجه چه كاره يَم؟يه چي درست مينم،،،كامران بگوت:نه ما هميشه از بيرون غذا ميگيريم.حالا تو چي دوست داري؟؟؟؟ننه بگوت:من از سنگ نرمتر از اِو روانتر ميخورم،نعمت خدارِ بايد شكر كُرد.
كامران بشو تو اتاق خودش،ننه هم بشو وضو هاگيت اماده گِردي واسه نماز ظهر،وقتي سر سجاده بِنيشت هنوز اذان نِزي بُن واسه مُرده ها فاتحه ميرفستا،كه تيليفان زنگ بِزي،ننه هرچي كامرانه صدا كُرد حاليش نگِردي بَشو در اتاق كامرانه باز كُرد بِيدي با تلويزيون داره بكش بكش بازي مينه يه چيزي هم رو دوتا گوششه،ننه بِيدي حاليش نيميگرده يه ناتولك بِزي به كامران بگوت:مگه كَري؟؟؟تيليفان خودشه بكوشت،كامران اونارو از گوشش وِگيت بگوت:چي ميگي؟؟؟؟ديگه تيليفان زنگ نِزي،ننه بگوت:تيليفان خودشو بكُشت،خدا به داد كريم ننه مُرده برسه،اينه هم گردي زندگي؟من كه ديگه اينجه واينيميستم مگه مغز خر بخوردييَم؟دارم ديوانه ميگِردييَم…
بلقيس و دخترش از راه برسييَن با يه مُشَما غذا و نوشابه… بلقيس سلام كُرد كتايون ننه رِ بغل گيت،بگوت:ننه جان ببخشيد شما رِ تنها بيَشتيم ايندفعه كه بشيم استخر شمارو هم ميبُريم،ننه بگوت:ياوه نگو هرگز نيميام،بلقيس بگوت:چرا نيمياي اينجه تنهايي حوصلت سر ميشو؟
وقتي شماها خانه باشين من حوصلم سر نيميشو تنهايي فقط واسه خدا خوبه و بس!!!
چه واجبه شما هي بِشين باشگاه و استخر؟بلقيس همين كه غذا هارِ رو ميز ميچيد بگوت:اخه ميخوايم چاق نشيم ننه بگوت:خب از صبح خانه ميماندين كار خانه ميكُردين سبزي هاميگيتين،وسيله غذا خريد ميكُردين،غذا رو خانه درست ميكُردين….يكم كار كنيد بدنتان ورزيده گِرده…بيچاره شهين عروسم?از صبح پاميسته كار مينه،ظرف ميشوره،غذا درست مينه،اتو كشي مينه،جارو مينه…به درسايه يالاشم ميرسه?تازه وقت كم ميوره،تو تهران مثه اينكه وقت اضافي زياد تره?
خانه بِنيش بِين پسر گل به سرت چي مينه؟من كه ديوانه گِرديَم…
بِنيشتن سر غذا خوردن،ننه بگوت:اينه چيه؟كتايون بگوت: پيتزا!!!???
ننه بگوت چهجوري بخوريم؟توش چيه؟با قاشق بخورم؟
كامران بگوت:نيگا كن،يه تيكه بَكِندي گييييييس بَكِشي بيامبو بالا?ننه بگوت:حالم بهم بخورد من كه اينه رِ نيميخورم?مثه اينكه قاپولك(قارچ)هم توش دره،من از اول از بو قاپولك بدِم ميامبو،يه كاسه ماست بيورين من با نون بَخورم.
وقتي كريم اقا بيامبو از دم در بگوت:سلام به اهل خانه مخصوصا ننه زبيده خودم✋بيامبو ننه رِ بغل كُرد بگوت:خيلي مخلصتم،خيلي وقت بو دلم ميخواست از در ميام تو ننه خانمان دِباشه،همه با كريم حال احوال كُردن…هنوز كامران لنگه پاچه مينداخت….
ننه بگوت:اينه چه ورزشيه يالتو بيَشتييِي؟؟؟ادم ديوانه ميگِرده!!تو اندايه اينه بوي يادته بگوتي:ديگه ميخوام كار كنم خرجي هادييَم؟؟؟روزگار وَگِرديه….كريم بگوت:قربان ننم گردم به خاطر همينا كرج زندگي نيمينَن?
ادامه دارد…
نويسنده:سروناز شريفي
https://telegram.me/deh_karajiha_2

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.