ریختم طرحی نوین، اندر گُلستانِ شما
باز کردم روزنی، در سقف افکارِ شما
همچو شمع روشنی، سوزم برای انجمن
رو سپیدم من، به بیداریِ وجدانِ شما
می رسد روزی که زنجیر غلامی بشکند
دیده ام در غیرتِ زن ها و مردانِ شما
زخم ها خورده، درون زندگی، اندیشهام
تا که من پیدا نمودم، گوهرِ جانِ شما
مینمیرد، این اصالت، با خیانت ها، ولی
آتشی در سینه دارم، از نیاکانِ شما
ریشه دارد این اصالت در دل اعصار و خاک
گوهرِ لعلِ کرج، در بینِ ایرانِ شما
جمع گردید و پراکنده نگردید ای یَلان
گِرد این حبل المتین و حق نگهدارِ شما
آرزوی من بُوَد، تحقیقِ رؤیایِ شما
ای جوانان کرج، جان من و جانِ شما …
منبع:
alborzema.ir