شركت اتوتوكل در جاده چالوس،
شرکت اتوبوسرانی اتوتوکل از نخستین شرکتهای حمل و نقل مسافر بود که در ایران تاسیس شد و زمینه آغاز به کار آن در ٢٤ اسفند ١٣١٩ فراهم شد. این موسسه قدیمی به همت “علیاکبر توسل باقری” تأسيس گرديد و فعالیت خود را نخسين بار با یک اتوبوس در گاراژ قدیم شهر کرج آغاز کرد و رفتهرفته با پشتکار و ابتکاراتى كه داشت توانست یک شرکت کوچک را به همین نام یعنی «اتوتوکل» در تهران به ثبت برساند تا صاحب چند اتوبوس دیگر نیز بشود. با این حال اواخر دهه ٢٠ شهرداری تهران و دولت وقت تصمیم گرفتند حملونقل را متمرکز کرده و اداره ى مجموعه ى آن را خود در دست بگیرند و به همين جهت اتوتوکل مجبور شد که تمام امکانات و اتوبوسهایش را در تهران به شرکت واحد واگذار کند و از آن پس تنها در خارج از تهران به فعالیت خود ادامه دهد. آن طور که مستندات و مدارک نشان میدهند اتوتوکل در سال ١٣٤٥ توانست با در اختیار داشتن ٥٠٠ دستگاه اتوبوس، جابجايى و سرويس دهى نزدیک به ١٠٠ هزار مسافر را در سراسر کشور به انجام برساند.
رنگ قسمت بالاى بدنه اتوبوس هاى دماغ دار اتو توكل، آبى يا قرمز و قسمت پايين آن ِكرم رنگ بود، كه اكثراً برند هايى چون دودج و شورولت را شامل مى شده است، ايستگاهِ تهران، چهارراه دروازه قزوين، سر خيابان ملك و ايستگاهِ كرج خيابان چالوس، محل فعلى انبار نورمحمدى، و آخر خط، ايستگاه گاجره. رانندگان معروف اتوتوكل در جاده، مرحوم حاج كاشى و ابوالقاسم و كمك راننده آقاى حسن گل پور ارنگه اى كه بعدها به رانندگى رسيد، آن موقع به كمك راننده پاركابى مى گفتند…
آن روز ها اتوبوس ها داراى باربند هاى بزرگى بودند كه حمل بار را نيز انجام مى دادند، بعدها كه جاده آسفالت شد، جاى اتوبوس هاى دماغ دار آمريكايى را اتوبوس هاى مرتب تر بنز بى دماغ گرفت كه مقصدشان آسارا و گچسر بود.
در ايستگاه هاى قديم يا گاراژ چند دلال معروف وظيفه ى جمع آورى مسافر را بر عهده داشتند.
راننده ى اتوبوسى كه صبح از تهران حركت مى كرد، به جهت نامناسب بودن مسير، مجبور مى شد شب را در روستاى ولايت رود بگذراند و صبح فردا عازم تهران شود، مردم نيز رفت و آمد هاى شهرى شان را با عبور مرور اتوبوس هاى اتوتوكل تنظيم مى كردند، کرايه هر مسافر نيز در اين مسير ۵ ريال بود که بعداً ۷ ريال و پس از آن، ده ريال شد. رانندگان اين اتوبوسها معمولاً چندين صندلى را براى مسافران آشنا در نظر مى گرفتند، و البته زمانى که اتوبوس به مقصد تهران و يا گاجره حرکت مى کرد تمامى صندلى ها پر بود و حتى تعدادى نيز وسط اتوبوس ها مى نشستند. بعضى از مسافران سيگار مى کشيدند و پيرمردها چپق دود مى کردند و عده اى نيز که عادتِ ماشين سوارى نداشتند دچار حال بهم خوردگى مى شدند. اكثر دهاتى هايى كه به كرج و تهران مى رفتند، معمولاً مقدارى ماست يا پنير و يا يکى دو جعبه ميوه براى آشنايان و بستگانشان مى بردند، آن روز ها مردم با هم مهربان بودند…
شرکت اتوتوکل در کرج
اتو توکل
ایزد پلخوابی
زمستان 1396
منبع dehatico.ir
من بچه کرج هستم کرج را دوست دارم عاشقانه دوست دارم دلم برای ان جوبهای پر اب کرج تنگ شده دلم برای ان خیابانهای خلوت و مردم بومی خوب مهربون تنگ شده