جشن های ایرانی

جشن های ایرانی
۲۹م آبان
۱۳۸۸
به نوشته زاگرس زند

جشن ها از بارز ترین مراسم و آیین های گروهی هر قوم و ملتی هستند که می توانند نشانگر ژرفای میراث فرهنگی آن ملت باشند. از این روی می توان جشن ها را یکی از روشن ترین نمودهای فرهنگ مردم دانست. هیچ قوم و ملتی را در هیچ کجای تاریخ و جغرافیای جهان نمی توان یافت که دارای جشن های ویژه ی خود نباشد. از این روی جشن های هر قومی پیوندی استوار و دیرینه با هویت و ریشه های فرهنگی آن قوم دارد و همینطور نوع نگاه و اندیشه ی آن قوم به جهان،انسان، طبیعت و فرا طبیعت را نشان می دهد. همچنین می توان ردپای رخداد های تاریخی، دشواری ها و آرمان های آن مردم را در درون ریزه کاری ها و راهبرد برگزاری این جشن ها رد یابی نمود.

ایرانیان به سبب داشتن تاریخ و تمدنی که از کهن ترین و ریشه دار ترین تمدن ها دانسته شده است، وارث فرهنگی ژرف و گسترده شده اند که در دل خود جشن ها و آیین های بسیاری را پرورانده است. این جشن ها همواره با شادی و شادمانی و نیز با شادخواری و پایکوبی همراه بوده است. چرا که از یک سو آیین های گروهی و دسته جمعی خواستار شادی و زاینده ی شور و نشاط همه گانی بوده است، و از سوی دیگر باورها و دستورهای دینی ایرانیان کهن همواره همسو با شادی و شادمانی بوده و انسان را از غم و اندوه پرهیز داده اند، چراکه ایرانیان شادی را آفریده و بخشش اهورامزدا و غم و اندوه را از سوی اهریمن می انگاشته اند. از این روی برگزاری هر چه بیشتر و بهتر این جشن ها از همه سو آموخته و پاسداری می شده است. تا جایی که بسیاری از این جشن ها همراه با نیایش و ستایش خداوند بوده و رنگ و بوی دینی نیز داشته است و این نکته به پایداری و دیرپایی آنها انجامیده است.

واژه ی “جشن” در زبان اوستایی، “یسنه” (yasna) و به معنای ستایش و ستودن بوده که در دوره های پس از آن به “یسن” ، “یزشن” و “جشن” دگرگون شده است. امروزه “یزد”(شهر یزد) از آن ریشه و به همان معنی می باشد.

جشن های ایرانی را با رویکردی گاهشمارانه به سه گروه بنیادین می توان گروه بندی نمود:

۱٫ جشن های سالانه ۲٫ جشن های فصلی ۳٫ جشن های ماهانه

۱٫ جشن های سالانه مانند: نوروز، مهرگان، سده و یلدا. بسیاری از این جشن ها با افراد استوره ای در پیوسته اند. برای نمونه: بنیانگزار “نوروز” را جمشید و پایه گزار “سده” را هوشنگ پیشدادی می دانسته اند. همچنین جشن “مهرگان” را با شوریدن کاوه آهنگر بر ضحاک و پادشاهی فریدون درآمیخته می انگاشته اند.

۲٫ جشن های فصلی یا گاهنبار ها: یا گاسان بار(در زبان پهلوی) به معنای گاه و زمان به ثمر رسیدن و بار آوردن و نیز بار عام و همگانی برای جشن و پایکوبی می باشد. شمار گاهنبار ها در هر سال شش تا بوده و هر کدام پنج روز به درازا می کشیده است. شش گاهنبار برابر با شش مرحله ی آفرینش هستی از سوی اهورامزدا می باشد که در بسیاری از نوشته های دینی دیگر چون تورات و قرآن نیز به آنها اشاره شده است. شش جشن گاهنبار شامل:

۱- میدیوزرم گاه (میدیوی زرمی:maidhyoi-zaremaya) به معنای میانه ی بهار. که در اردیبهشت ماه است و به یادبود آفرینش آسمان.

۲- میدیوشهم گاه(میدیوی شم:maidhyoi-sham) به معنای میانه ی تابستان. که در تیر ماه است و به یادبود آفرینش آب.

۳- پیته شهم گاه(پتیش همی:paitish-hamya) به معنای دانه آور. که در شهریور ماه است و به یادبود آفرینش زمین.

۴- ایاسرم گاه(ایا ثرم:ayathrima) به معنای بازگشت به خانه(بازگشت گله از چراگاه). که در مهر ماه است و به یادبود آفرینش گیاهان.

۵- میدیاریم گاه(میدیایری:maidhyairya) به معنای میانه سال یا میانه زمستان. که در دی ماه است و یاد بود آفرینش جانوران.

۶- همس پت میدیم گاه(همسپت میدی:hamaspath madya) به معنای با هم جمع شدن. که در دی و اسفتد ماه است و به یادبود آفرینش انسان.

در این روزها آیین های ویژه ای برگزار و نیایش های ویژه ای خوانده می شده و از خوردن برخی از خوردنی ها پرهیز می شده است. در این روز ها ناداران و ناتوانان مهمان توانمندان می شوند و از داد و دهش آنان برخوردار می گردند.

۳٫ جشن های ماهانه: در ایران باستان هر سال به دوازده ماه، و هر ماه به سی روز بخش می شد و هفته های امروزی وجود نداشتند. روزهای سی گانه ی هر ماه با سی نام از نام های ایزدان یا امشاسپندان و یا جلوه های اهورامزدا نامگزاری می شدند. نام روز ها شامل:۱-اورمزد(اهورامزدا) ۲-بهمن ۳-اردیبهشت ۴-شهریور ۵-سپندارمز (اسفند) ۶-خورداد ۷-امرداد ۸-دی به آذر ۹-آذر ۱۰-آبان ۱۱-خور(خورشید) ۱۲-ماه ۱۳-تیر ۱۴-گوش(گئوش) ۱۵-دی به مهر ۱۶-مهر ۱۷-سروش ۱۸-رشن ۱۹-فروردین ۲۰-ورهرام(بهرام) ۲۱-رام ۲۲-باد ۲۳-دی به دین ۲۴-دین ۲۵-ارد ۲۶-اشتاد ۲۷-آسمان ۲۸-زامیاد ۲۹-مانتره سپند(سخن مقدس) ۳۰-انارام

نیز از میان این سی نام، دوازده نام را بر روی دوازده ماه گذاشته اند: ۱-فروردین ۲- اردیبهشت و… تا ۱۲-اسفند. زمانی که نام روز با نام ماه یکسان می شد آن روز را جشن ماهانه می خواندند مانند روز دوم از ماه یازدهم که بهمن روز از بهمن ماه می شود و آن جشن را بهمنگان می نامیدند. به این ترتیب دوازده جشن ماهانه در سال به وجود می آمد. اما به این سبب که در ماه دی سه روز دیگر نیز به نام اهورا مزدا می باشد، سه جشن دیگر افزوده می شد و بر روی هم شمار جشن های ماهانه به ۱۵ می رسید. از میان این جشن ها می توان به برجستگی تیرگان، دیگان(یلدا) و اسفندگان(بزرگداشت زنان و جشن مزدگیران) اشاره نمود.

بایسته است بدانیم که گاهشماری باستانی ایران با گاهشماری خورشیدی امروز همپوشانی تام ندارد و در هر ماه از یک تا شش روز نابراری می تواند دیده شود. برای نمونه جشن تیرگان که در گاهشماری باستانی برابر با ۱۳ تیر ماه است در گاهشماری امروزی برابر با ۱۰ تیرماه می باشد.

یاری نامه:

۱- پرویز رجبی، “جشن های ایرانی”، آرتامیس،تهران،۱۳۸۷ش

۲- رضا دشتی، “جشن های ملی ایرانیان”، پازینه،تهران،۱۳۸۶ش

۳- کورش نیکنام،”از نوروز تا نوروز”، فروهر،تهران،۱۳۸۷ش

۴- گاهشمار زرتشتیان ایران، نشر سالنمای راستی، ۱۳۸۸ش

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.