داستان به زبان کرجی(سورپرايز شدن خانواده)-25 جولای 18, 2018دسامبر 6, 2021bozorgmehr 1 قسمت بيست و پنجم:سورپرايز شدن خانواده? به نام خدا وقتي صبح گِردي اول وقت كتايون به حميد بگوت:تيليفان منِ بيور ميخوام زنگ بَزِنَم [...]
داستان به زبان کرجی(آمدن كتايون)-26 جولای 17, 2018دسامبر 6, 2021bozorgmehr دیدگاه قسمت بيست و ششم:آمدن كتايون? به نام خدا نزديكاي اذان مغرب گِردي تيليفان زنگ بِزي،رضا تيليفانِ وگيت با عموكريم حال احوال كُرد بلند [...]
داستان به زبان کرجی(زايمان كتايون)-24 جولای 17, 2018دسامبر 6, 2021bozorgmehr دیدگاه قسمت بيست و چهار:زايمان كتايون? همين كه كتايون از تو مشما كادو ننه رِ دركورد يهو داد بِزي چقدر اينه قشنگه?كِي دوختي اينو [...]
داستان به زبان کرجی(مهمانيه كريم)-22 جولای 15, 2018دسامبر 6, 2021bozorgmehr دیدگاه قسمت بيست و دوم:مهمانيه كريم? به نام خدا رحيم هم هرچي از كريم خبر گيت چيزي دستگيرش نَگِردي و خدافظي كُرد✋ رو كُرد [...]
داستان به زبان کرجی(امدن كتايون)-23 جولای 15, 2018دسامبر 6, 2021bozorgmehr دیدگاه قسمت بيست و سوم:امدن كتايون? وقتي كه رحيم و خانوادش خدافظي كُردن كريم بگوت:ننه اينجه چند روز بمان ننه بگوت:اصلاً و ابداً مگه [...]
داستان به زبان کرجی(مهمانيه كريم)-21 جولای 14, 2018دسامبر 6, 2021bozorgmehr دیدگاه قسمت بيست و يكم:مهمانيه كريم? به نام خدا ننه بشو دستشو بشورد بَشو نماز بخوانه،رحيم كه كليد داشت درو واكُرد بيامبو تو طبق [...]
داستان به زبان کرجی(برگشت ننه زبيده به كرج)-20 جولای 13, 2018دسامبر 6, 2021bozorgmehr دیدگاه قسمت بيستم:برگشت ننه زبيده به كرج? به نام خدا بعداز ناهار كريم كامپيوترِ روشن كُرد بعد بگوت:حجابتانِ رعايت كنيد،ميخوام با داماد اشنا گِردين،ننه [...]
داستان به زبان کرجی(ننه و مهمونيه تهران)-19 جولای 12, 2018دسامبر 6, 2021bozorgmehr دیدگاه قسمت نوزدهم:ننه و مهمونيه تهران? به نام خدا تيليفان زنگ بِزي كامران وِگيت،بلقيس به كامران بگوت:يادم رفته بگم ننه استراحت كنه نهار از [...]
داستان به زبان کرجی(١٥ سال بعد…..)-18 جولای 12, 2018دسامبر 6, 2021bozorgmehr دیدگاه قسمت هجدهم:١٥ سال بعد….. به نام خدا ١٥ سال از زندگيه ننه با رحيم و زنش بِگذشت… خدا به رحيم دوتا يال هادا،زندگي [...]
داستان به زبان کرجی(عزا و عروسي)-17 جولای 11, 2018دسامبر 6, 2021bozorgmehr دیدگاه قسمت هفدهم:عزا و عروسي به نام خدا ننه بِرا هم دردي تا چهلم پدر مادر عِروسش خانه كريم بِماند چون يالاي رحيم به [...]