شویی نَقلِک / تعبیر خواب پادشاه دسامبر 16, 2018دسامبر 12, 2018bozorgmehr دیدگاه شویی نَقلِک پادشاهی خویی میان بیدی که اوئه دندانان همش بکتی.دستور بدا که کسی بیایه اوئه خوابه تعبیر کنه.یه مردک بیامه و بوگوت: [...]
داستان تیله و شیرینی دسامبر 14, 2018دسامبر 6, 2021bozorgmehr دیدگاه تیله وشیرینی دو تا یال کوچه ای مان بازی میکوردن یه دختر و يه پسر، دخترک چند تا شیرینی داشت و پسرک [...]
داستان به زبان کرجی(خواستگاري رحيم)-12 جولای 26, 2018دسامبر 6, 2021bozorgmehr 1 ننه زبيده? قسمت دوازدهم:خواستگاري رحيم? به نام خدا ننه زبيده شبهاي ماه مبارك رمضان رِ به مسجد ميشو،يه شو كه ننه بَشوبُ مسجد [...]
داستان به زبان کرجی(قسمت اخر) جولای 18, 2018دسامبر 6, 2021bozorgmehr دیدگاه قسمت اخر? به نام خدا ننه شروع كُرد به خواندن… قربان گِردم پاهارِ دودو مينه كوچاره? قربان گِردم دستارِ چق چق مجلسارِ? قربان [...]
داستان به زبان کرجی(شناسنامه گرفتن)-27 جولای 18, 2018دسامبر 6, 2021bozorgmehr دیدگاه قسمت بيست و هفتم:شناسنامه گرفتن? به نام خدا بلقيس وقتي بيامبي خانه مثل بمب بَتركي بگوت:شانس منه،به همه بگوتيَم دخترم خارج زندگي مينه،حالا [...]
داستان به زبان کرجی(سورپرايز شدن خانواده)-25 جولای 18, 2018دسامبر 6, 2021bozorgmehr 1 قسمت بيست و پنجم:سورپرايز شدن خانواده? به نام خدا وقتي صبح گِردي اول وقت كتايون به حميد بگوت:تيليفان منِ بيور ميخوام زنگ بَزِنَم [...]
داستان به زبان کرجی(آمدن كتايون)-26 جولای 17, 2018دسامبر 6, 2021bozorgmehr دیدگاه قسمت بيست و ششم:آمدن كتايون? به نام خدا نزديكاي اذان مغرب گِردي تيليفان زنگ بِزي،رضا تيليفانِ وگيت با عموكريم حال احوال كُرد بلند [...]
داستان به زبان کرجی(زايمان كتايون)-24 جولای 17, 2018دسامبر 6, 2021bozorgmehr دیدگاه قسمت بيست و چهار:زايمان كتايون? همين كه كتايون از تو مشما كادو ننه رِ دركورد يهو داد بِزي چقدر اينه قشنگه?كِي دوختي اينو [...]
داستان به زبان کرجی(مهمانيه كريم)-22 جولای 15, 2018دسامبر 6, 2021bozorgmehr دیدگاه قسمت بيست و دوم:مهمانيه كريم? به نام خدا رحيم هم هرچي از كريم خبر گيت چيزي دستگيرش نَگِردي و خدافظي كُرد✋ رو كُرد [...]
داستان به زبان کرجی(امدن كتايون)-23 جولای 15, 2018دسامبر 6, 2021bozorgmehr دیدگاه قسمت بيست و سوم:امدن كتايون? وقتي كه رحيم و خانوادش خدافظي كُردن كريم بگوت:ننه اينجه چند روز بمان ننه بگوت:اصلاً و ابداً مگه [...]