داستان به زبان کرجی(برگشت ننه زبيده به كرج)-20 جولای 13, 2018دسامبر 6, 2021bozorgmehr دیدگاه قسمت بيستم:برگشت ننه زبيده به كرج? به نام خدا بعداز ناهار كريم كامپيوترِ روشن كُرد بعد بگوت:حجابتانِ رعايت كنيد،ميخوام با داماد اشنا گِردين،ننه [...]
داستان به زبان کرجی(ننه و مهمونيه تهران)-19 جولای 12, 2018دسامبر 6, 2021bozorgmehr دیدگاه قسمت نوزدهم:ننه و مهمونيه تهران? به نام خدا تيليفان زنگ بِزي كامران وِگيت،بلقيس به كامران بگوت:يادم رفته بگم ننه استراحت كنه نهار از [...]
داستان به زبان کرجی(١٥ سال بعد…..)-18 جولای 12, 2018دسامبر 6, 2021bozorgmehr دیدگاه قسمت هجدهم:١٥ سال بعد….. به نام خدا ١٥ سال از زندگيه ننه با رحيم و زنش بِگذشت… خدا به رحيم دوتا يال هادا،زندگي [...]
داستان به زبان کرجی(عزا و عروسي)-17 جولای 11, 2018دسامبر 6, 2021bozorgmehr دیدگاه قسمت هفدهم:عزا و عروسي به نام خدا ننه بِرا هم دردي تا چهلم پدر مادر عِروسش خانه كريم بِماند چون يالاي رحيم به [...]
داستان به زبان کرجی(عروسي دختر بزرگه حاج تقي)-16 جولای 10, 2018دسامبر 6, 2021bozorgmehr دیدگاه قسمت شانزدهم:عروسي دختر بزرگه حاج تقي? به نام خدا روز عيد فطر عِروسي دختر حاج تقي بو،ننه با رحيم،عمو رحمان و زنش باهم [...]
زبان تاتی جولای 10, 2018نوامبر 2, 2023bozorgmehr دیدگاه آیا زبان کوهستان های البرز تاتی است… ؟ قبل از شروع این مبحث مهم باید اشاره کنم که اکثر به اصطلاح محققین، وبلاگ [...]
داستان به زبان کرجی(ادامه خواستگاري)-14 جولای 9, 2018دسامبر 6, 2021bozorgmehr دیدگاه قسمت پانزدهم:ادامه خواستگاري? به نام خدا رحيم بگوت:باشه. روز ١٤ماه رمضون يعني شو پانزدهم كريم و بلقيس و يالاشان،زن عمو و عمو،همه بيانبُن [...]
داستان به زبان کرجی(ادامه خواستگاري)-14 جولای 9, 2018دسامبر 6, 2021bozorgmehr دیدگاه قسمت چهاردهم:ادامه خواستگاري? به نام خدا صبح روز بعد كه رحيم ميخواست بِشو سركار ننه بگوت:ميشي خانه عموت اونارِ دعوت ميني امشو بيان [...]
داستان به زبان کرجی(خواستگاري رحيم)-13 جولای 8, 2018دسامبر 6, 2021bozorgmehr دیدگاه قسمت سيزدهم:خواستگاري رحيم? به نام خدا چند روز بعد ننه رحيمِ گوسي كُرد خانه حاج تقي،از قبل اجازه هاگيته بو،اوايل رسم نبو گل [...]
داستان به زبان کرجی(ادامه تصميم براي زندگي رحيم)-11 جولای 8, 2018دسامبر 6, 2021bozorgmehr دیدگاه قسمت يازدهم:ادامه تصميم گيري به نام خدا رحيم بگوت:منم سهميَمه هاميدم به ننه،ولي بايد ننه قول بِديه با من زندگي كنه،ننه بگوت:شايد اِخلاقا [...]